در این نوع فرهنگ ها هدف، تحقق اهداف سازمانی است و بازده و عملکرد بالا، مشخصه اصلی این فرهنگ است که مرجع اختیار آن در دست رئیس سازمان است. نحوه تصمیم گیری به صورت عقلایی و سبک رهبری هدایتی و هدف مدار است.
۲) فرهنگ ایدئولوژیک (توسعه ای)
در این نوع فرهنگ هدف، تحقق مقاصد گروه و رسالت ها در سازمان مد نظر است اما با رهبری کاریزما. منبع قدرت ارزشی بوده و نوع تصمیم گیری قضاوتی است.
۳) فرهنگ توافقی
هدف این نوع فرهنگ سازمانی، بقای گروه می باشد. نوع مرجع اختیار با عضویت فرد در گروه تعیین می شود. منبع قدرت غیر رسمی، تصمیم گیری مشارکتی و سبک رهبری حمایتی و دوستانه و از مشخصه های این فرهنگ می باشد.
۴) فرهنگ سلسله مراتبی
هدف این نوع فرهنگ، اجرای فرامین و دستورات، جمع اختیار و قوانین و مقررات می باشد. نوع منبع قدرت و دانش سنتی و نوع تصمیم گیری سلسله مراتبی و سبک رهبری از نوع محافظه کارانه است (الوانی، ۱۳۹۰).
۲-۹-۷- مدل جفری سانی فیلد
پژوهشگر دیگری به نام جفری سانی فیلد تحقیقی انجام داده و در نتیجه متوجه شد که سازمان های کنونی دارای چهار نوع فرهنگ هستند و آنها را مکتب، باشگاه، تیم بیس بال و دژ نظامی نامید.
۱) مکتب: مکتب محلی است که افراد مستقر در آن می خواهند از همه ریزه کاری های کاری که به آن مشغولند آگاهی یابند و در آن استاد و خبره می شوند.
۲) باشگاه: شرکت ها برای افراد وفادار و متعهد که به شرایط کار موجود مناسب باشند ارزش های زیادی قائل هستند. در این شرکت ها سابقه خدمت و ارشدیت اهمیت زیادی دارند. همچنین سن و تجربه نقش مهمی ایفا می کند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۳) تیم بیس بال: این سازمان ها برای کسانی که می خواهند ابتکار عمل به خرج دهند و خطرپذیری بالایی دارند بهشت موعود هستند. در این شرکت ها، همه افرادی که دارای استعداد بالایی باشند، صرف نظر از اینکه دارای چه سن یا چه میزان تجربه هستند، پذیرفته می شوند.
۴) دژ نظامی: خصوصیت بارز این سازمان ها این است که در آنها مسئله امنیت شغلی از اهمیت زیادی برخوردار نیست. از اینرو برای کسانی مناسب است که دوست دارند مرتباً محل کار خود را تغییر دهند (رابینز، ۱۳۸۷).
۲-۹-۸- مدل کریتنر و کینیکی
در یک تقسیم بندی رابرت کریتز و آنجلو کینیکی، فرهنگ سازمانی را به انواع زیر تقسیم نموده اند:
۱) فرهنگ سازمانی سازنده: فرهنگی است که در آن کارکنان به کار با دیگران و انجام وظایف و طرح هایی تشویق می شوند که منجر به ارضای نیازهای کارکنان و در نتیجه رشد و پیشرفت آنها می گردد. این نوع فرهنگ اعتقادات هنجاری یا مرسوم مرتبط با پیشرفت، خودیابی، تشویق، و نوع دوستی و وابستگی را تایید می کند.
۲) فرهنگ سازمانی تابع - تدافعی: این فرهنگ از طریق یک باور و اعتقاد مشخص می گردد و بدین صورت که کارکنان به شیوه ای که امنیت شغلی آنها تهدید نشود ملزم به کار و تعامل با دیگران هستند و چنین فرهنگی باعث تقویت اعتقادات هنجاری سنتی، مورد تأیید و غیر قابل اجتناب می شود.
۳) فرهنگ سازمانی تهاجمی - تدافعی: فرهنگی است که در آن، کارکنان را به فعالیت هایی تشویق می کنند که به موجب آنها، امنیت شغل و موقعیتشان حفظ می شود. مشخصه این نوع فرهنگ، آن دسته از اعتقادات هنجاری است که منعکس کننده مخالفت، قدرت، رقابت و کمال جویی می باشد (کریتز و کینیکی، ۱۳۸۴).
۲-۹-۹- مدل کرت لوین
پژوهش دیگری که توسط کرت لوین صورت گرفته است، منتج به توسعه ابزاری گردید که تمرکز بر شیوه یا سبک مدیریت بود و به این نتیجه رسید که یک فضای انسان مدارانه ایجاد کننده سطح بالایی از عملکرد و رضایتمندی خواهد بود و لازمه آن توجه به انسان و انگیزه ها و نیازهای آنها در عوامل متشکله فرهنگ سازمانی است.
عناصر تشکیل دهنده در این مطالعه مشتمل بر هفت عنصر بوده اند که عبارتند از: ۱- فرایند رهبری، ۲- انگیزش، ۳- ارتباطات، ۴- تصمیم گیری، ۵- هدف گذاری، ۶- فرایند کنش متقابل و ۷- کنترل (فرهنگی، ۱۳۸۰).
۲-۹-۱۰- الگوی لیت و استرینگر
این دو محقق، نُه عامل را به عنوان مهمترین عناصر تشکیل دهنده فرهنگ سازمانی در نظر گفته اند. آنها پس از تدوین این الگو، از طریق پرسشنامه نگرش کارکنان را درباره عناصر مورد نظر بررسی و تفسیر کرده و با توجه به آن در مورد فرهنگ سازمانی قضاوت کرده اند. این عناصر شامل:
۱) استانداد: درک صحیح بودن اهداف، تأکید بر انجام کار خوب و میزان تصور از اهداف فردی و گروهی و سازمانی.
۲) ساختار: احساسی که کارکنان در مورد قید و بندهای گروه، فراوانی مقررات و قانونمندی و رویه های موجود در سازمان دارند.
۳) پاسخگویی: احساس در مورد خودکنترلی و نداشتن کنترل مجدد در مورد همه وظایف محوله، افراد مورد سؤال قرار گیرند.
۴) احساس ناشی از دریافت پاداش برای انجام کار خوب، تأکید بر پاداش برای انجام کار خوب، تأکید بر پاداش مثبت به جای تنبیهات رایج در سازمان.
۵) خطرپذیری یا ریسک: میزان خطر پذیری یا ریسک پذیری و تصور در شغل و تاکید بر ریسک های محاسبه شده مورد پرسش قرار می گیرند.
۶) صمیمیت: احساس خوب عمومی که در بین اعضای سازمان شایع است، شدت دوستی ها و روابط غیر رسمی حاکم در سازمان.
۷) حمایت: فایده مندی که مدیران و دیگر کارکنان گروه ادراک می کنند و تأکید بر پشتیبانی دو جانبه از بالا به پایین سازمان.
۸) تضاد: احساس میزان پذیرش عقاید مختلف توسط کارکنان و مدیران و میزان تأکید موجود بر قابل حل دانستن مشکلات به جای رفع آنها.
۹) هویت: احساس تعلق به سازمان و اینکه شما عضوی ارزشمند در انجام کار تیمی هستید.
این دو محقق نتیجه گرفتند که دیدگاه های متفاوت مدیران در سازمان ها تا حد زیادی تفاوت بین فرهنگ سازمانی حاکم بر سازمان را نشان می دهد. البته دریافتند که فرهنگ سازمانی حاکم بر سازمان روی انگیزه و عمکرد و رضایتمندی افراد مؤثر واقع می شود (جعفری، ۱۳۸۱).
۲-۹-۱۱- دیدگاه بارون و الترز
این دو محقق بر پایه تحقیقی که در مورد ۱۵ سازمان مختلف انجام دادند مدلی از مؤلفه های زیر بنایی فرهنگ و تعامل میان آنها ارائه دادند، ارتباط بین متغیرها در این مدل فرآیندی دوسویه است. فرهنگ نیرویی پویا و متغیر است و طبعاً بر بسیاری از فرآیندهای سازمان اثر می گذارد و در عین حال از برخی از فرآیندها همچون سازوکار منابع انسانی تأثیر می پذیرند.
چهار مؤلفه اساسی فرهنگ سازمانی عبارتند از:
۱) ارزش ها: ارزش ها را می توان در قالب بیانه های ارزشی مشاهده کرد و یا به سادگی نتیجه باورهای مشترک و قوی دانست که رسمآ ظاهر نمی شوند.
۲) سیستم ها و خط مشی ها: نوع سیستم ها و سیاست هایی که سازمان به منظور توسعه و کاربرد بر می گزیند ممکن است از فرهنگ یا به بیان دقیق تر از باورهای مشترک در مورد نحوه اداره سازمان تأثیر پذیرد.
۳) ساختار و فناوری: اساساً عوامل کارسازی هستند برای آسان کردن توسعه یک فرهنگ خاص، زنده نگه داشتن و تحکیم و یا جلوگیری از تغییر یک فرهنگ.
۴) راهبرد: یک جنبه مهم از فرهنگ سازمانی است، مورد کاوی نشان می دهد که اهداف تجاری محرک و عوامل اصلی تغییر فرهنگ اند، اما ازش ها راهبرد سازمان را شکل می دهند (حسنلو، ۱۳۹۰).
۲-۱۰- معیارهای ارزیابی طبقه بندی های فرهنگ سازمانی
گونه شناسی های فرهنگ سازمانی که برآمده از نظریه ها، آزمون های تحلیل عاملی، تجزیه و تحلیل های فرهنگی )شاین، ۱۹۹۲) و تحلیل های موردی معیارهاست (اینکلز لوینسون، ۱۹۶۹)، ادبیات فرهنگ سازمانی را غنى کرده است. با توجه به انبوه این نویسندگان، ارزیابی کار نویسندگان منتخب موجب صرفه جویی در کار می شود. بدیهی است که ارزیابی هر گونه شناسی باید مبتنی بر مجموعه اى از معیارها صورت گیرد.
۲-۱۰-۱- سادگی و قابل فهم بودن [۳]
طبقه بندی فرهنگ سازمانی باید موجز و مختصر باشد. گونه شناسی های فرهنگ سازمانی باید ساختارهای غنی و مفهوم پیچیده فرهنگ را در قالب چند مفهوم ساده و قابل فهم ترکیب نماید. البته سادگی هم به لحاظ شکلی و هم به لحاظ محتوایی نباید به صلابت تحلیلی و غنای مفهومی فرهنگ لطمه بزند. برخورداری از شکل خوب را می توان در زیبایی، ظرافت و مختصر بودن آن ملاحظه نمود. بنابراین هر چه بین سادگی شکلی و غنای محتوایی گونه شناسی توازن بیشتری باشد، دلالت بر پیشرفته تر بودن گونه شناسی دارد (شالین و پیلاى، ۲۰۰۳).
۲-۱۰-۲- قابلیت به کارگیری روش های مختلف تحقیق (کمی/کیفی)[۴]
یک طبقه بندی مفید آنقدر انعطاف پذیر است که امکان پذیرش و به کارگیری انواع روش های تحقیق (تجربی، نیمه تجربی، مورد پژوهی، مطالعه میدانی و روش های کیفی( در مسائل مورد تحقیق را به پژوهشگران بدهد )نیومن و بنز، (۱۹۹۸٫ تکرار یک مطالعه با بهره گرفتن از روش های متفاوت اثبات خواهد کرد که یافته های تحقیق را به جای توضیح با ویژگی های خاص یک روش، می توان با نظریه اصلی مورد نظر، توضیح داد. بنابراین هر چه یک چارچوب آمادگی پذیرش و به کارگیری در روش های گوناگون تحقیق را نشان دهد، پیشرفته تر بودن آن؛ بیشتر تأیید میشود.
۲-۱۰-۳- توانایی درک تغییرات فرهنگی [۵]

موضوعات: بدون موضوع
[دوشنبه 1400-08-10] [ 01:59:00 ق.ظ ]