•  قرب.مفهوم دیگری که بیانگر چگونگی پیوند با خداوند است، قرب است. مراد از قرب، قرب زمانی و مکانی نیست؛ بلکه نزدیکی و ارتباط روحی و معنوی مراد است. ارتباطی که ریشه در شخصیت و وجود انسان دارد و او را حقیقتاً به خدا نزدیک می‌کند.

 

    • حیات طیبه.این مفهوم نیز برای بیان چگونگی ارتباط با خداوند به‌کاررفته است: مَن عَمِلَ صَالحاً مِن ذَکَرٍ أو أَنثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیینَّهُ حَیَوهً طَیّبِهً، (هر کس ـ از مرد یا زن ـ کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً ما او را زندگی پاکیزه‌ای، [حقیقی] می‌بخشیم).

دانلود پایان نامه

 

منظور از طهارت علاوه بر طهارت جسمانی، شامل پاکی روح و روان نیز می‌شود. طهارت روح ـ که در عرف اسلام به طهارت اکبر معروف است ـ در اصل توحید تبلور می‌یابد و شامل تمام معارف اعتقادی، اصول اخلاق عملی و اعمال شرعی است. (پژوهشکده حوزه و دانشگاه،۳۵:۱۳۸۱)
ویژگی‌های هدف غایی از دیدگاه اسلام
هدف غایی تربیت در هر مکتبی، کمال مطلوب آدمی است و باید تمام فعالیت‌های او متأثر از آن باشد. ویژگی‌های هدف غایی ازنظر اسلام که در کل به آن ماهیت خاصی بخشیده است عبارت‌اند از:
همسازی با فطرت. اصل سازگاری اهداف تربیتی با ساختار وجودی انسان باید در تمام موارد رعایت شود. هدف غایی در منظر دینی، با ساختار وجودی و ماهیت انسان که در گزاره‌های دینی، فطرت نامیده شده است تناسب دارد. هماهنگی هدف غایی با فطرت انسان، مهم‌ترین ویژگی آن است. ذره‌ای ناهمگونی هدف با فطرت، باعث انحراف از مراحل رشد انسان و ناتوانی او در نیل به کمال نهایی خواهد شد.
جامعیت. منظور از جامعیت هدف غایی در اسلام این است که دربرگیرنده تمام ارزش‌های انسانی است. برای مثال، یکی از ارزش‌های اجتماعی در اسلام، دفاع از وطن است. این ارزش، خود، هدف است اما هدف غایی نیست؛ بنابراین، تمام ارزش‌های دینی که تعیین‌کننده‌ی مسیر زندگی است باید در هدف غایی گنجانده‌شده و شامل تمام ارزش‌ها باشد.
برانگیزندگی. وجود انگیزه و تمایل به انجام هر فعالیتی، منوط است به دستیابی به نتیجه. به معنای دیگر، نیل به هر یک از اهداف تعیین‌شده در برنامه، ضامن تداوم آن برنامه است. انجام دادن فعالیت‌ها بدون اینکه از مجموع آن‌ها نتیجه‌ای عاید شود، کم‌کم انگیزه و شوق برای ادامه کار را از بین می‌برد. این پرسش که نتیجه تعیین هدف نهایی چیست و آنچه دور از دسترس است چگونه می‌تواند مشوق و محرک باشد، اگرچه پرسشی بجا و حاوی یکی از مهم‌ترین اصول حاکم بر نظام پاداش (انگیزه) است؛ اما به این نکته نیز باید توجه داشت که تعیین هدف غایی به معنای غیرقابل‌دسترس و یا دور از دسترس بودن آن نیست و مقصود از ترتب اهداف و مخصوصاً هدف نهایی بر اهداف دیگر، ترتب زمانی نیست؛ بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که دستیابی به هدف غایی، حتی بعد از انجام هر عمل جزئی نیز، امکان‌پذیر است.
عدم محدودیت. چهارمین خصوصیت هدف نهایی در بینش دینی، نامحدود بودن آن است. سؤالی که مطرح می‌گردد این است که منظور از بی‌نهایت بودن هدف چیست؟ آیا امکان دارد ما به‌طرف مقصدی حرکت کنیم که برای آن سرانجام و نهایتی مشخص وجود ندارد؟ اگر چنین است چگونه آن را هدف نهایی می‌نامیم؟ آنچه در پاسخ این سؤالات محور قرار می‌گیرد، لزوم تطبیق هدف غایی با فطرت انسان و توجه به ماهیت ابدی اوست. بر این مبنا، هدف غایی نیز باید هدفی ابدی و نامحدود باشد تا با ماهیت انسان، تناسب و تطبیق داشته باشد. به‌بیان‌دیگر، انسان کمال طلب است و چون موجودی است الهی، کمال طلبی او هیچ‌گاه پایان ندارد. پس چون نامتناهی بودن هدف غایی باکمال مطلق جویی و حقیقت وجود انسان سازگار است، این هدف برای او انتخاب‌شده است. اگر هدف غایی، محدود باشد، انسان پس از دستیابی به آن دچار پوچی و یأس می‌شود، حتی ممکن است تصور محدود بودن هدف غایی او را ناامید کند. با توجه به اینکه دستیابی به هر مرتبه از هدف غایی بعد از هر عمل و متناسب با آن قابل‌دسترسی است، می‌توان نامحدود بودن آن را عامل مهمی برای کسب درجات عالی‌تر دانست. (روحانی نژاد،۱۳۸۹: ۴۶)
هدف غایی تعلیم و تربیت
هدف اساسی تربیتی مکتب اسلام پرستش خدای یگانه است: وماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون (ذاریات: ۵۶) همان‌طور که می‌دانیم عبادت و پرستش خدا یعنی خود را تسلیم حق نمودن و از او اطاعت کردن، آنکه خدا را می‌پرستد یعنی با تمام وجود از او تبعیت می‌کند و در مسیر خداشناسی حرکت می‌کند. در سوره حمد آمده است: ایاک نعبد و ایاک نستعین. خدایا فقط تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم. اینکه گفته شود تنها خدا قابل‌پرستش است و انسان فقط باید در برابر خدا تسلیم گردد و از او کمک بجوید چیزهای اساسی دیگر را نیز مطرح می‌سازد. خداپرستی از یک‌جهت یعنی خدا گونه زیستن و در نظام توحیدی حرکت کردن است.
شناخت خدا و پرستش او و ایمان به خدا هدف اصلی و اساسی نظام اعتقادی اسلام است. هدف‌های تربیتی اسلام مانند تقوا، عدالت‌خواهی، دانش جوئی، خرد دوستی، ایثار و ازخودگذشتگی عالی‌ترین هدف‌هایی هستند که نه‌تنها موجبات رشد و کمال انسان را در حیات فردی فراهم می‌سازند، بلکه باعث رشد حیات جمعی نیز می‌شوند. از سوی دیگر، خداشناسی و پرستش خدا بنیان استواری است که نه‌تنها حرکت دائمی انسان را به‌سوی کمال و رشد تضمین می‌کند، بلکه به صورتی اطمینان‌بخش جلوی انحراف فرد و جمع را نیز می‌گیرد.
آنکه به خدا می‌پیوندد از پلیدی‌ها، بیدادگری‌ها، هوی و هوس یا تمایلات بی‌ارزش و از خودخواهی‌ها خود را می‌رهاند. او تسلیم خدا می‌شود و خود را از شر طاغوت‌ها و از نفوذ قدرت‌های اهریمنی آزاد می‌سازد.
انگیزه‌ی رفتار فرد خداشناس فقط نزدیک شدن به خدا و در مسیر توحید گام برداشتن است؛ بنابراین او آنچه را که انجام می‌دهد و چون راه خدا به نحو کامل خیر و صلاح انسان‌ها را در بردارد، روی این زمینه اعمال او ضامن سعادت خود و دیگران می‌باشد. (شریعتمداری،۱۳۸۸: ۱۲۹ ـ ۱۲۸)
هدف غایی تعلیم و تربیت ازنظر اسلام، این است که آدمی به کمال نهایی خود که قرب خدای متعال است نائل شود. به‌عبارت‌دیگر هدف غایی، قرب به ذات مقدسی است که دربرگیرنده‌ی جمیع صفات جمالیه و کمالیه است، حقیقتی بی‌نهایت و کامل و مطلق که شایسته است در متن زندگی آدمیان حضور یابد و همه‌ی فعالیت‌های آنان به‌سوی او معطوف گردد و محور همه‌ی افعالش باشد. در تعلیم و تربیت اسلامی حرکت و هدایت آدمی به‌سوی خیر اعلی و مقصد نهایی و در صراط مستقیم عبودیت حضرت حق، تسهیل می‌شود. تا آدمی در پرتو ایمان و عمل صالح و عمل به‌حق و صبر، گردنه را درنوردد و موانع کمال را یکی بعد از دیگری پشت سر گذارد.
از آیات قرآن کریم به‌روشنی برمی‌آید که مرجع و منتهی و غایت حرکت آدمی، به‌سوی خدای سبحان است. «وإلی اللهِ تُرجَعُ الأُ مُورُ» همه‌ی امور به خدا بازمی‌گردد. (بقره:۲۱۰). (شکوهی،۱۳۸۷:۳۹)
هدف نهایی تربیت، در مبانی نظری تحول بنیادین تعلیم و تربیت ایران
با توجه به هدفمندی جهان خلقت، تمامی اجزاء و عناصر نظام هستی که از هدایت تکوینی او بهره می‌برند به‌سوی مقصد و غایت هستی، یعنی خداوند درحرکت‌اند و انسان به‌منزله‌ی موجودی آزاد و دارای اختیار، از این امکان و فرصت برخوردار است تا به‌سوی غایت هستی حرکتی اختیاری و آگاهانه داشته باشد.
در مبانی نظری تحول بنیادین در تعلیم و تربیت، این‌طور بیان‌شده که نیل آدمیان به قرب الی الله، مستلزم تحقق اختیاری نوعی زندگانی شایسته‌ی انسان بر اساس نظام معیار دینی است که «حیات طیبه» نام دارد. حیات طیبه، وضعیت مطلوبی از زندگانی است که در آن انسان‌ها با عنایت به شناخت و پذیرش خداوند (که غایت هستی و انتخاب و التزام آگاهانه و اختیاری نظام معیار دینی است.) نسبت به جذب عوامل هستی زا و دفع عوامل هستی زدا برای دست‌یابی به آسایش و نیک بختی جاودانه اقدام می‌نمایند.
بنابراین؛ در راستای تحقق نتیجه‌ی جریان تربیت در جامعه‌ی اسلامی، هدف کلی تربیت آمادگی
متر بیان برای تحقق آگاهانه و اختیاری مراتب حیات طیبه در همه‌ی ابعاد بیان‌شده است. به عبارتی «تکوین و تعالی پیوسته‌ی هویت متر بیان به‌گونه‌ای که بتوانند موقعیت خود و دیگران را در هستی به‌درستی درک و آن را به‌طور مستمر با عمل صالح فردی و جمعی متناسب با نظام معیار اسلامی اصلاح نمایند.»(مبانی نظری تحول بنیادین تعلیم و تربیت ایران،۱۳۹۰: ۱۵۳ ـ ۱۵۲)
از این منظر، به‌راستی آنچه بشر در زندگی روزمره‌اش از قبیل مدنیت، علم و فناوری برای تداوم هستی خود فراهم آورد تنها در جهت تحقق مراتب حیات طیبه‌ی اوست و در همه‌ی ابعاد، معنا و ارزش حقیقی می‌یابد؛ بنابراین در نگرش اسلامی، سازمان‌دهی تمام نهادهای اجتماعی، اعم از سیاست، اقتصاد، فرهنگ، بهداشت و تمامی اعمال فردی و اجتماعی، باید در راستای تحقق مراتب حیات طیبه در همه‌ی ابعاد صورت پذیرد. لذا، در تحقق مراتب حیات طیبه در همه‌ی ابعاد، تمام افراد و نهادهای جامعه‌ی اسلامی متناسب با ظرفیت‌ها و تأثیرات خود مسئولیت دارند و باید در مشارکتی همدلانه و هماهنگ فعالیت کنند.
بر این اساس، می‌توان گفت که از منظر اسلامی، تحقق مراتب حیات طیبه در همه‌ی ابعاد، غایت مشترک تمامی نهادها و عوامل اجتماعی و مقصود نهایی همه‌ی فعالیت‌های فردی و جمعی برای حرکت در مسیر کمال شایسته‌ی انسان (قرب الی الله) است. (مبانی نظری تحول بنیادین تعلیم و تربیت ایران،۱۳۹۰: ۱۵۱)
۲ ـ ۱ ـ ۲ بخش دوم: حیات طیبه (آرمان‌شهر اسلامی)
مقدمه
موضوع آرمان‌شهر یا به عبارتی بهشتی زمینی که در فضای آن بشر بتواند به‌تمامی خواسته‌ها و آرزوهایش دست یابد همواره موضوع بحث اندیشمندان بوده و دغدغه خاطر انسان‌ها را در هر عصر و دوره‌ای فراهم نموده است. هر یک از مکاتب فکری و فلسفی شرقی و غربی جهان همواره در ارائه تصویری از شهری آرمانی ـ که در آن تمام ایده آل‌های آن مکتب به ظهور می‌رسندـ کوشیده‌اند.
شهر آرمانی در فرهنگ غربی اتوپیا نام دارد باوجود اختلاف اندک در ظاهر این شهرهای آرمانی، ساختار اصلی تمامی آن‌ها مبتنی بر مدینه‌ی آرمانی افلاطون است. درواقع بحث شهر آرمانی و حیات طیبه یکی از مقولات بنیادی در اندیشه‌ی بشر معاصر است. مسلمان و غیرمسلمان از منظر خاص خود این موضوع را موردمطالعه قرار داده‌اند و با توجه به دیدگاه‌های مکتبشان از آن تعریفی ارائه داده‌اند.
آنچه از بنیادهای تفکر اسلامی برمی‌آید این است که مدینه‌ی فاضله یا آرمان‌شهر اسلامی با دیگر انواع آرمان‌شهر معرفی‌شده در مکتب‌های دیگر تفاوت‌های اساسی دارد. در قرآن افزون بر زندگی دنیا وزندگی آخرت، نوع دیگری از زندگی وجود داردکه قرآن کریم از آن با تعبیر «حیات طیبه» یا «زندگی پاکیزه» یادکرده است. این نوع زندگی، زندگی‌ای حقیقی است که آثار و پیامدهای بسیار ارزشمندی برای انسان در پی دارد که بخشی از آن در همین دنیا و بخشی دیگر در جهان آخرت آشکار می‌شود. قرآن “حیات طیبه” را به‌عنوان عالی‌ترین مصداق حیات واقعی بیان نموده است. به اعتقاد ما آن زندگی که وعده تحقق آن در عصر ظهور داده‌شده، چیزی جز همین نوع حیات که در قرآن از آن به «حیات طیبه» تعبیر شده و ویژگی‌ها و آثارش بیان‌شده، نیست. در آن عصر همه مردمان یا بخش زیادی از آن‌ها، به مدد ظهور و حضور امام عصر (علیه‌السلام) از این نوع زندگی بهره می‌شوند و آثار آن‌که به تعبیر علامه طباطبایی نور، کمال، توانایی، عزت و سرور وصف‌ناشدنی است، شامل حال آن‌ها می‌گردد و توانمندی‌های ناشی از آن نصیب همه اهل ایمان می‌شود.
اهمیت حیات از دیدگاه قرآن کریم
حیات، باارزش‌ترین نعمتی است که یک موجود زنده از آن برخوردار است؛ زیرا آن‌سوی زندگی چیزی جز نیستی و نابودی نیست و خداوند نیز در سوره فاطر بربرتری حیات بر مرگ وزنده بر مرده تأکید می‌کند و می‌فرماید: «وَ مَا یَستوِی الاعمَی و البَصیرُ و مَا یَستوِی الاَحیاءُ و لَاالاموات ُإنَ ّ الله یُسمِع ُمَن یَشاءُ و مَا اَنتَ بِمُسمِع ٍ مَّن فِی القبُوُرِ»(و هرگز کور و بینا، (کافر و مؤمن) یکسان نیست و ابداً زندگان (علم و ایمان) با مردگان (جهل و عصیان) برابر نیستند. ای رسول، خدا هر که را بخواهد شنوای (کلام حق سازد) و تو آن‌کس را که در گورستان فرورفته هرگز شنوا نتوانی کرد.)(فاطر ۱۹ و ۲۲) خداوند متعال در این آیات، مردگان و زندگان را برابر ندانسته، آن‌گونه که انسان عالم و دانا و روشن‌بین را با انسان جاهل و نادان و کوردل یکی ندانسته است. نابرابری و همسنگ نبودن زندگان با مردگان در سیاق آیات یادشده ناظر به برتری انسان مؤمن و خردمندی است که دیده و گوش و عقل خویش را به کار گرفته و از هدایت فطری بهره برده و به پیام‌های حیات‌بخش دین پاسخ مثبت داده است، در مقابل کسی که به گمراهی رفته و درنتیجه به مرتبه‌ی حیات حیوانی یا مرتبه‌ی جماد تنزل کرده است. (رفیعی،۱۳۸۴: ۱۰)
درواقع قرآن، این‌همه اهمیت و ارزش را برای حیات به خاطر آثار و نتایج آن، یعنی شعور و علم و اراده و اختیار انسان قائل است که سعادت زندگی انسان درگرو آن است. ولی در رابطه با حیات انسان، اهمیت و ارزش آن به سبب آن است که قسمتی از زندگی پایدار و جاویدان انسان در این سرا و دنیا سپری می‌شود که ویژگی اصلی آن این است که برای زندگی انسان در آن سرا سرنوشت‌ساز است. درواقع سرنوشت انسان در آن سرا در دنیا رقم می‌خورد و سعادت و شقاوت حیات اخروی درگرو حیات وی در این دنیا است. چنان‌که قرآن می‌فرماید: «ما الحَیاه الدنیا فی الاخره الّا متاع. وزندگی دنیا در [برابر] آخرت جز توشه و متاعی [ناچیز] نیست»(رعد:۲۶)(دیسناد، ۱۳۸۸: ۱۳)
مراتب و وجوه مختلف حیات در قرآن
حیات امری است دارای مراتب و هر حی وزنده‌ای در مرتبه‌ای از حیات جای دارد و برخی مراتب حیات از برخی دیگر برتر و گسترده‌تر هستند.
حیات خداوند متعال:
«هُوَ الحَیُّ لا الهَ الّا هو زنده [واقعی] اوست معبودی جز او نیست»(مؤمن:۶۵)«الله لا اله الا هو الحی القیوم هیچ معبودی نیست جز خداوند یگانه زنده»(بقره:۲۵۵ و آل‌عمران:۲)
علامه طباطبایی در ذیل آیه‌ی ۶۵ سوره‌ی مؤمن بیان می‌کند که در جمله‌ی «هو الحی» اطلاقی است که به‌هیچ‌وجه مقید نمی‌شود نه عقلاً و نه نقلاً علاوه بر اینکه انحصار را هم افاده می‌کند درنتیجه معنایش این می‌شود که تنها خدای تعالی حیاتی داردکه دستخوش مرگ و زوال نمی‌شود و او حی
بالذات است و هر زنده‌ی دیگری به احیای او دارای حیات شده است. (طباطبایی،۱۷: ۳۶۶)
حیات برتر انسانی (حیات طیبه):
همه‌ی انسان‌ها از حیاتی بهره‌مندند که از بسیاری جهات همانند زندگی سایر حیوانات است و علومی چون زیست‌شناسی، پزشکی، روانشناسی به مطالعه، شناسایی و معرفی آن می‌پردازد؛ نشانه‌ها و آثاری چون تغذیه، تنفس، تولیدمثل، حواس پنج‌گانه، تحرک، خواب‌وبیداری، تخیل،… مربوط به این‌گونه از حیات بوده و از آن ناشی می‌گردد؛ اما در فرهنگ قرآن و در نگاه خردمندان (اولوالألباب) که همان مؤمنان به کلام الهی هستند، حیات انسان به این گستره محدود نمی‌شود و عرصه‌ای بسیار فراخ‌تر دارد. در فرهنگ قرآن دسته‌ای از آدمیان به عطا و بخشش خداوند به حیاتی برتر و فراخ‌تر زنده می‌شوند و بهره‌ای برتر و نیکوتر از دیگران دارند بیان قرآن آشکارا این حیات را مخصوص مؤمنان صالح کردار معرفی کرده است.
مَن عَمِلَ صالِحاً مِّن ذَکَرٍ أو أَ نثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحییَنّه حَیَوه ً طَیّبَه ً وَ لَنَجزِیَنَّهُم أجرَهُم بِأحسَنِ مَا کَانُوا یَعمَلُونَ. هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را بازندگی پاکیزه‌ای، حیات [حقیقی] بخشیم و مسلماً به آنان بهتر ازآنچه انجام می‌دادند پاداش خواهیم داد.»(نحل:۹۷)
«یا ای‌ها الذَینَ آمَنوا إستَجیبوا للهِ وِ لِلرَّسولِ إذَا دَعَاکُم لِمَا یُحییکم؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون خدا و پیامبرش شمارا به چیزی فراخواندند که به شما حیات می‌بخشد آنان را اجابت کنید.»(انفال:۲۴)
حیات غیرانسانی:
در مراتبی پایین‌تر از «حیات برتر انسانی» هر یک از موجودات بهره‌ای از عطای «حی قیوم» و از خزانه‌ی حیات او دارند که سه مرتبه عمده از این حیات شامل «حیات حیوانی»، «حیات گیاهی»، «حیات جمادات» است. چنانکه می‌دانیم حیات به معانی مختلفی نیز در آیات تعریف‌شده است.
اول: حیات به معنای حیات گیاهی آنجا که می‌فرماید: «اعلَموا أنَّ اللَهَ یُحیی الارضَ بَعدَ موت‌ها»(بدانید خدا زمین را پس از مرگ زنده می‌کند.)
دوم: گاهی حیات به معنای حیات حیوانی به‌کاررفته است. این‌گونه زندگی خود دربردارنده‌ی مراتب و درجات متعددی است. همان حیاتی است که موجوداتی چون انسان‌ها و جانوران دارا هستند. زندگان به این حیات با آثار و نشانه‌هایی مانند حرکت، احساس، تغذیه، تولیدمثل، اراده و تغذیه شناخته می‌شوند. همه انسان‌ها در بهره‌مندی از حیات حیوانی مشترک‌اند. چه مؤمنانی که فراتر از این زندگی، حیات طیبه دارند و چه کافران محروم از این بهره‌مندی برتر. چون هم مؤمنان و هم کافران در آغاز دارای این حیات بوده و به یک اندازه از آن بهره‌مندمی شوند، اما کافران در تنگنای حیات حیوانی بدان قناعت کرده ولی مؤمنان آن را ترقی داده و به حیات برتر رسیده‌اند. (فرزند وحی و رحیمی،۱۳۹۰: ۴۱)
خداوند در رابطه با این نوع حیات می‌فرماید: «إنَّ الَّذی أحیاهَا لَمُحیی المَوتَی» (خداوندی که آن (زمین) را زنده کرد مردگان را نیز زنده می‌کند.)
سومین معنای حیات در قرآن به معنای حیات فکری و عقلانی است. فکر کردن و تأمل ورزیدن در پدیده‌های عالم هستی و پرهیز از برخورد غیرعاقلانه با آن‌ها یکی از ابزارهای کارآمد برای رهایی از بی‌خودی و پیدا کردن محور اصلی زندگی می‌باشد و به همین دلیل است که در قرآن مورد تأکید قرارگرفته است؛ تا آنجا که یکی از انواع حیات را حیات فکری و عقلانی می‌داند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «أوَ مَن کَانَ مَیتاً فَأحیَیناهُ» (آیا آن‌کس که مرده‌دل بود وزنده‌اش گردانیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن در میان مردم راه برود چون کسی است که گویی گرفتار در تاریکی‌هاست و از آن بیرون آمدنی نیست.) بر طبق این آیه شریفه انسان‌ها دارای حیات جاویدی هستند که با حیات دیگران متفاوت است و آن حیات فکری و عقلانی است.

موضوعات: بدون موضوع
[دوشنبه 1400-08-10] [ 09:49:00 ق.ظ ]