خرید متن کامل پایان نامه ارشد – ج ) اقوال فقها – 3 | ... | |
ب ) روایات
شیخ حر عاملی باب ۴۹ از ابواب جهاد العدو از کتاب الجهاد وسایل الشیعه را چنین نام نهاده: « باب این که جزیه اخذ نمی شود مگر از اهل کتاب و آنان ، فقط یهود و نصاری و مجوس هستند.»[۹۰] در این باب ۹ حدیث گردآوری شده است، از جمله روایتی از حضرت علی (ع) که فرموده اند:
« مجوس در جزیه و ریات، فقط به یهود و نصاری ملحق میشوند، زیرا آنان در گذشته صاحب کتاب بودهاند.»[۹۱]
در روایت دیگری حضرت امام باقر(ع) ضمن الحاق مجوس به اهل کتاب فرموده اند:
« آن ها پیامبری به نام « داماست» داشته اند و او را به قتل رسانده اند و کتاب آسمانی او جاماست بوده است…»[۹۲]
ج ) اقوال فقها
در ریاض المسائل چنین می خوانیم:
« اهل الکتاب بالکتاب و السنه و الاجماع هم الیهود و النصاری لهم التواره و الانجیل ….. و یلحق بهم المجوس الذین لهم شبهه الکتاب»[۹۳] اهل کتاب، به تصدیق قرآن کریم و روایات و اجماع فقها، یهود و نصاری میباشند که کتاب تورات و انجیل متعلق به آنان است… و مجوس هم به یهود و نصاری ملحق هستند، چون در آنان شبهه اهل کتاب بودن وجود دارد.
سپس چنین ادامه میدهد که در مورد اهل کتاب بودن مجوس، خلافی از کسی مشاهده نکردیم جز« النعمانی از فقهای شیعه در کتاب المنتهی»[۹۴] و بعد صاحب ریاض ادعای اجماع می کند، بنا بر روایت نبوی معروف که می فرماید« با مجوس معامله اهل کتاب کنید»[۹۵] علمای شیعه، مجوس را اهل کتاب می دانند.
در تأیید اهل کتاب بودن مجوس نظر مرحوم شیخ طوسی را هم ذکر میکنیم که:
« المجوس کان لهم کتاب ثم رفع عنهم و هو اصح قولی الشافعی و دلیلنا اجماع الفرقه و اخبارهم»[۹۶]
مجوس، کتاب آسمانی داشته اند و سپس از بین رفته است و در بین دو قول شافعی، از پیشوایان اهل سنت، قول اصح او همین نظر است؛ و دلیل ما بر اهل کتاب بودن مجوس نیز اجماع علمای شیعه و اخباری است که در این باره نقل شده است.[۹۷]
گفتار دوم: اصول روابط با غیر مسلمانان
از آنجا که روابط حکومت اسلامی با غیر مسلمانان و همچنین رفتار با غیر مسلمانان ساکن در جامعه اسلامی تابع اصول و قواعدی است که زمامدار اسلامی موظف به رعایت آنهاست. در این گفتار این قواعد و اصول تبیین میشود تا مقدمهای برای ورود به مباحث اصلی باشد. گفتنی است که این اصول بر تمامی روابط غیر مسلمانان- اعم از روابط حکومت با آنان و روابط افراد مسلمانان با آنان- حاکم است. این اصول و قواعد به شرح زیر میباشد:
بند اول : اصل نفی سلطهگری کفار (نفی سبیل)
یکی از اصول حاکم بر روابط و رفتار مسلمانان با کفار، نفی هر گونه سلطه کفار بر مسلمانان است. بر اساس این اصل، هر گونه رابطه سلطهآور نفی شده است. این اصل شامل اهل کتاب و غیر آنان میشود. از آن جا که برخی از کفار داخل کشور اسلامی زندگی میکنند و مردم مسلمان با آنان روابط و معاشرتهایی دارند و از طرفی کفار خارج از قلمرو حکومت اسلامی نیز ممکن است خود یا توسط دولتشان با دولت اسلامی یا مسلمانانی در ارتباط باشند، این اصل در روابط فی ما بین اهمیت به سزایی پیدا میکند. به اعتقاد فقها این اصل حتی بر روابط و معاشرتهای جزیی مانند وکالت، شفعه و ازدواج نیز حاکم است و مسلمانان موظفند در معاشرتها و قراردادهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، قضایی و نظامی خود با کفار اصل نفی سبیل را مدنظر قرار دهند. این اصل کلیه قراردادهای مخالف خود را باطل میکند. البته این به معنای نفی هر گونه رابطه و معاهده با کفار نیست، بلکه صرفاً روابط سلطهآور را نفی میکند.
اصل نفی سبیل از آیه شریفه «… ولن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً»[۹۸] اخذ شده است. مفسران درباره این آیه نکاتی را بیان کردهاند که ذکر آن ها میتواند مفید باشد، از جمله:
اولاً، منفی سازی فعل و نفی با حرف «لن» مفید نفی ابدی و دایم است؛
ثانیاً، «سبیل» که به «سلطه» تفسیر شده، نکره در سیاق نفی است که مفید عموم میباشد، یعنی خداوند هیچ سلطهای را از کافران بر مؤنان قرار نداده است؛
ثالثاً، این عمومیت شامل دنیا و اخرت میشود و انواع سلطههای دنیایی: سیاسی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را در بر میگیرد، یعنی خداوند نمیخواهد کافران را بر مؤمنان که به لوازم ایمان خود پایبند هستند مسلط کند و اگر روزی کفار مسلط شدند، این سلطه موقت است، چرا که خداوند در همین ایه از پیروزی کفار با تعبیر «نصیب» یاد کرده، در حالی که پیروزی مسلمانان را «فتح» نامیده است و این دلالت بر موقتی بودن پیروزی کفار و دایمی بودن پیروزی مؤمنان میکند. البته آیات دیگری نیز چنین مفهومی را میرسانند که محل بحث ما نیستند.
به نظر میرسد آیاتی که از ولایت کفار نهی کرده و گفته است کفار را اولیای خود قرار ندهید نیز مفید معنایی نزدیک به نفی سبیل باشد، چون- همان گونه که در تفسیر برخی از این ایات میآید – ولایت به معنای دوستی در حد بالا و بسیار نزدیک و یا به معنای سرپرستی است و اگر به معنای اول هم باشد موجب در اختیار نهادن عنان اختیار خود به دوست غیر مسلمان است و این همان مفهومی است که با آیه نفی سبیل منع شده است.
فقها آیه نفی سبیل را در کلیه روابط مسلمانان و دولت اسلامی با کفار و دولتهای کفر حاکم میدانند و جالب توجه این که در روابط خیلی جزئی مسلمانان با کفار نیز این اصل را جاری دانستهاند، مانند ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان[۹۹]، ولایت کافر بر محجور و صغیر مسلمان[۱۰۰]، وکالت کافر علیه مسلمان[۱۰۱]، شفعه کافر بر مسلمان[۱۰۲]، فسخ ازدواج زن تازه مسلمان با شوهر کافر خود[۱۰۳].
بند دوم : اصل دعوت به اسلام
بنا برا اصل دعوت، مسلمانان باید در معاشرتهای خود با کفار، به گونهای رفتار کنند که آنان به اسلام دعوت شوند و حقانیت اسلام و چهره حقیقی آن را با گفتار و کردار نیک برای آنان روشن سازند. پیامبران الهی با هدف یکتاپرستی بشر و ایجاد قسط و عدل در روی زمین برانگیخته شدند. این هدف مشروع و بزرگ آنان را از به کارگیری وسایل و راههای نامشروع و اجبار افراد در پیروی از خود و نیز اکراه در پذیرش دین حق باز میداشت. خداوند در قرآن میفرماید:
ولو شاء ربّک لأمن من فیالأرض کلّهم جمیعاً أفأنت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین[۱۰۴]؛ اگر خدای تو بخواهد (اراده کند) همه مردم روی زمین ایمان میآورند، آیا تو (در صدد هستی) مردم را اجبار کنی تا ایمان بیاورند.
همان طور که ملاحظه میشود، خداوند به پیامبرش گوشزد میکند که اکراهی در دعوت مردم به ایمان آوردن وجود ندارد و تو نیز اصرار نکن. همچنین آیه شریفه «لا إکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغیّ»[۱۰۵] نیز اکراه در پذیرش دین را نفی کرده و آزادی عقیده را به عنوان اصلی استوار برای بشر به ارمغان آورده است. “
[یکشنبه 1401-09-20] [ 08:28:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|