افرادی که وضع اقتصادی- اجتماعی پایینی دارند، در سنین پایین ازدواج می‌کنند. والدین طبقات پایین اجتماع، کودکانشان را محدود بار می‌آورند؛ مثلاً کودک خود را به خاطر شب ادراری تنبیه می‌کنند، نسبت به وضع ظاهری آن‌ ها دقت بیشتری دارند و استقلال کمتری در کودکانشان پیش‌بینی می‌کنند. این شیوه محدود کننده، به کودک می‌آموزد که به جای تأمل و تعمق در کارها بی اختیار عمل کند، به جای طرح‌ریزی برای آینده تنها به امور زودگذر بپردازد و به جای جست و جوی راه‌های مختلف انجام دادن یک کار، شکایت کند و بهانه بگیرد (منشی طوسی، ۱۳۸۸).

 

شرایط سخت اقتصادی باعث پریشانی‌های هیجانی والدین می‌شود. این حالت‌های هیجانی منفی به طور مستقیم به ظرفیت والدین برای تربیت و ارتباط با فرزندان آن‌ ها تأثیر می‌گذارد و در نهایت، به مشکلات سازگاری همچون رفتار ضد اجتماعی، افسردگی، احساس تنهایی و خصومت منجر می‌شود (کانگر و همکاران، ۱۹۹۲؛ نقل از لعلی فاز و عسگری ، ۱۳۸۷).

 

۲-۱۰ اهمیت و نقش خانواده در رشد اجتماعی

 

خانواده اولین پایه‌گذار شخصیت و ارزش‌ها و معیارهای فکری است که نقش مهمی در تعیین سرنوشت و خط‌مشی زندگی آینده خود دارد و اخلاق و صحت و سلامت روانی فرد تا حدود زیادی در گرو آن است. واکنش کودک نسبت به محیط خود بالطبع تحت تأثیر موازین اجتماعی و فرهنگی گروهی است که در میان آن بزرگ شده است. از آنجا که خانواده خود یک واحد اجتماعی است و ارزش‌ها و معیارهای اجتماعی از طریق آن بر کودک منتقل می‌شود به عنوان یک واسطه از لحاظ تأثیر محیط اجتماعی بر کودک، اهمیت فراوانی دارد (احدی و محسنی، ۱۳۸۸).

 

خانواده همچون یک جامعه‌ کوچکی است که هدفش رشد و تکامل اجتماعی کودکان است و این هدف به صورت ابتدایی در درون خانواده تحقق می‌یابد. تأثیر خانواده در رشد و تکامل اجتماعی را می‌توان چنین خلاصه کرد:

 

    1. کودک آداب معاشرت و خصوصیات اخلاقی را از طریق مشاهده‌ رفتار افراد خانواده در موارد و مواقع گوناگون یاد می‌گیرد.

 

    1. کودک طرز لباس پوشیدن، سخن گفتن و سایر عادات اجتماعی را از خانواده یاد می‌گیرد. هم چنین ارزش‌های اجتماعی در دوران زندگی یک فرد غالباً همان ارزش‌هایی خواهد بود که او از خانواده‌اش آموخته است.

 

    1. طرز رفتار والدین با یکدیگر نیز در رشد و تکامل اجتماعی کودک بسیار مؤثر است.

 

  1. پایه عقاید و ا فکار اجتماعی کودک از قبیل علاقه به تسامح یا تعصب یا طرفداری از حق نیز در خانه و خانواده پی‌ریزی می‌شود (شعاری‌نژاد، ۱۳۷۵).

کودک به واسطه یک سلسله نیازهایی که دارد به خانواده وابستگی پیدا می‌کند. زندگی با ارتباط بیولوژیک و زیستی میان کودک و مادرش آغاز می‌شود. نفوذ والدین در کودکان تنها محدود به جنبه‌های ارثی نیست بلکه نحوه آشنایی و ارتباط کودک با بنیان‌های فرهنگی و تربیتی جامعه بستگی به نحوه ارتباط والدین و فرزندان دارد. همچنین کودک عادت‌هایی چون طرز غذا خوردن، سخن گفتن، راه رفتن، روش‌های عادی رفتار با مردم، نگرش فرد نسبت به اموال دیگران، ارتباط با همسر، سرپرستی در خانواده و ارتباط با فرزندان را از خانواده می‌آموزد (شرفی، ۱۳۶۸، نقل از زارعی و همکاران، ۱۳۸۴).

 

۲-۱۱ نقش الگویی والدین در رشد اجتماعی کودکان

 

غریزه تقلید یکی از نیرومندترین و اصیل‌ترین غریزه بشری است که در طبیعت انسان‌ها نهاده شده و نیازی به آموزش ندارد. انسان از آغاز تولد یک الگوبردار و پیرو است که نمودهای آن در او ظاهر گردیده و به تدریج رو به افزایش گذاشته و در پایان دوران کودکی به اوج خود می‌رسد با توجه به ضعف قوه عقلانی و شناختی کودکان، پدیده تقلید در آنان بیشتر و گسترده‌تر می‌باشد و بسیاری از آموزه‌ها را از کانال مشاهده الگوهای مورد توجه دریافت و در حافظه‌ خود ذخیره می‌نمایند. به همین لحاظ کودکان در محیط خانواده با دقت و ظرافیت ناظر خوبی‌ ها و بدی ‌ها بوده و آنچه را دریافت می‌کنند به زودی در معرض نمایش می‌گذارند. ‌بنابرین‏ تقلید و الگوبرداری به کودکان اجازه می‌دهد که خود را با موقعیت ‌های مختلف زندگی تطبیق داده و با محیط اطراف هم سان و هم سنگ سازند. لذا محیط خانواده می‌تواند با ارائه برنامه های مفید و الگوهای مناسب در شکل‌گیری و تبلور شخصیت کودکان بر اساس هدف و آرمانی که دنبال می‌شود، تأثیرگذار باشد (اخلاصی، ۱۳۸۶).

 

در الگو، یادگیری عمدتاًً از طریق مشاهده‌ مستقیم صورت می‌گیرد، و این می‌تواند از مؤثرترین و پایدارترین انواع یادگیری باشد. کودکان رفتارهای خوب و بد و بسیاری از ویژگی‌های شخصیتی را از طریق مشاهده و تقلید کردن از دیگران در زندگی روزمره فرا می‌گیرند. آنان با مشاهده رفتار و گفتار و اعمال والدین، رفتارجدیدی می‌آموزند (شعبانی، ۱۳۹۱). والدین اولین و آشناترین چهره‌هایی هستند که کودک با آن‌ ها برخورد می‌کند در دوران ناتوانی، نیاز وابستگی کودک، پدر و مادر با عشق و علاقه به یاری کودک می‌شتابند، و از او پرستاری و حمایت می‌نمایند. لذا والدین نخستین کسانی هستند که با فرزندان خود در تماس‌اند و می‌توانند عالی‌ترین نقش را در زمینه‌ی پرورش، تربیت و رشد شخصیت اجتماعی فرزند ایفا نمایند (شولتس[۴۲]، ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۹۳).

 

مواردی که در خانواده موجب رشد اجتماعی کودک می‌شود عبارتند از:

 

    1. احساس آرامش و امنیت: کودک باید در خانواده مورد محبت قرار گیرد و احساس امنیت وآرامش کند. وقتی مورد محبت قرار گیرد روابط اجتماعی‌اش تقویت می‌شود اما اگر محیط خانواده کودک همراه با ترس و اضطراب باشد کودک احساس حقارت و تنفر کرده و فردی کینه‌توز و بدبین به بار می‌آید و در روابط اجتماعی دچار ضعف و شکست می‌شود.

 

    1. کودک باید بتواند در محیط خانواده استعداد و توانایی‌هایش را پرورش دهد که این کار به وسیله بازی و شرکت در تجارب اعضای خانواده امکان‌پذیر است و همچنین با تشویق از طرف والدین می‌توانند محیط مناسبی را به وجود آورند.

 

    1. خانواده نباید به خاطر عدم توانایی کودک در انجام برخی امور او را مورد سرزنش قرار دهد، زیرا موجب می‌شود کودک در لیاقت و توانایی خود شک کند یا احساس حقارت کند یا مایوس شود. دادن مسئولیت بیش از توانایی کودک نه تنها آنان را مرد و زن‌های قدرتمندی نخواهد ساخت بلکه آنان را موجوداتی مایوس و در هم شکسته خواهد کرد.

 

    1. کودک در سال‌های اولیه زندگی تمایل زیادی دارد که ابراز وجود کند و توجه والدین و سایر اطرافیان‌اش را به توانایی‌ها و استعدادهای خود جلب کند از این رو والدین، باید ‌به این مسئله توجه کنند و کارهای فرزند خود را به دید حقارت نبینند.

 

    1. خانواده نخستین مرکز یادگیری است. احترام به حقوق دیگران، داشتن خصلت‌های نیکو یا زشت، اساس بسیاری از باورهای کودک و … در محیط خانواده شکل می‌گیرد (شاهملکی، ۱۳۹۲).

 

موضوعات: بدون موضوع
[یکشنبه 1401-09-20] [ 03:22:00 ق.ظ ]