نمودار سمت چپ، که بازار موجودی را نشان می‌دهد، نمایانگر یک عرضه ثابت و تقاضایی به شکل اریب رو به پایین با توجه به قیمت اوراق بهادار می‌باشد. هر چه قیمت اوراق بهادار کمتر باشد، تقاضا برای آن بیشتر خواهد بود. نمودار سمت راست، بازار در جریان را در هر واحد نشان می‌دهد. در این نمودار، عرضه ثابت نخواهد بود و به صورت اریب رو به بالا می‌باشد. تعادل در نمودار سمت چپ زمانی اتفاق می‌افتد که قیمت در سطح pe باشد. در نمودار سمت راست جریان عرضه و تقاضا در نقطه ای یکدیگر را قطع می‌کنند. آن نقطه جایی است که عرضه اوراق بهادار با تقاضای آن به تعادل رسیده است، که این تعادل در نقطه pe تشکیل شده است.

 

 

 

شکل (۲-۳) نحوه تعادل در دو منبع، مجله تحقیقات مالی (۱۳۸۱)، شماره ۱۳-۱۴

 

اگر هر دو بازار به تعادل برسند، تعادل کلی ایجاد خواهد شد. در تعادل کلی قیمت اوراق بهادار در هر دو بازار برابر خواهد بود.

 

 

 

شکل (۲-۴) تفاوت قیمت خریدوفروش،مجله تحقیقات مالی (۱۳۸۱)،شماره۱۳-۱۴

 

در شکل (۲-۴)نیز همچنان قیمت تعادلی برقرار می‌باشد. اما در بازار واقعی این قیمت‌های معاملاتی است که مورد توجه قرار می‌گیرد. این قیمت‌ها، تفاوت پیشنهاد خرید و فروش بازار سازها[۴۲] است. قیمتی که بازار ساز اوراق بهادار را می‌خرد، قیمت پیشنهادی خرید و قیمتی که با آن اوراق بهادار را می‌فروشد، قیمت پیشنهادی فروش نامیده می‌شود. اختلاف بین دو قیمت شکاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش می‌باشد. اگر بیشتر از یک بازار ساز وجود داشته باشد تفاوت بالاترین قیمت پیشنهادی خرید و پایین‌ترین قیمت فروش را شکاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش بازار می‌نامند و نقطه تعادلی جایی بین قیمت پیشنهادی خرید و فروش بازار قرار می‌گیرد.

 

در یک بازار مالی سازمان یافته، نقش بازار سازان ایجاد جریان دو طرفه قیمت برای پیشنهاد خرید و پیشنهاد فروش در تمام شرایط می‌باشد. به طور خلاصه، بازار سازها مسئولیت تنظیم بازار را به عهده خواهند داشت و برای اجرای این وظیفه آنان باید موجودی مناسبی از اوراق بهادار را داشته باشند تا بتوانند نوسانات قیمت را کنترل نمایند. نگهداری موجودی‌ها برای این افراد هزینه هایی را در بر خواهد داشت که از طریق اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش اوراق بهادار، این هزینه ها را جبران می‌کند. در نمودار ۲-۴ درآمد بازار سازان به صورت هاشور زده نشان داده شده است. در واقع به بیان ریاضی می‌توان گفت که Q (pa- pb) درآمد بازار سازانمی‌باشد.

 

یکی از عوامل مهم در تصمیم گیری، اطلاعات مناسب و مرتبط با موضوع تصمیم گیری است. هنگامی که اطلاعات به صورت نابرابر بین افراد توزیع شده باشد، می‌تواند منجر به نتایج متفاوتی نسبت به موضوعی واحد شود. چنین پیامدی به اصطلاح عدم تقارن اطلاعاتی[۴۳] نامیده می‌شود. ‌بنابرین‏، پیش از این که خود اطلاعات برای فرد تصمیم گیرنده مهم واقع شود، این کیفیت توزیع اطلاعات است که باید به صورت دقیق مورد ارزیابی قرار گیرد.

 

اکثر سرمایه گذار بالقوه، مردم عادی هستند که تنها راه دسترسی آن‌ ها به اطلاعات مهم شرکت‌ها، اطلاعیه های منتشر شده توسط خود شرکت‌ها است. حال اگر در بین سرمایه گذارانی که در بازارهای سرمایه مشغول فعالیت هستند، معامله کنندگانی باشند که از نظر اطلاعاتی نسبت به سایرین در موقعیت بهتری باشند قادر خواهند بود که عرضه و تقاضای بازار را تحت تأثیر قرار داده و به اصطلاح منجر به شکاف قیمتی شوند. دلیل اصل این شکاف قیمتی توزیع نابرابر اطلاعات در بازار سرمایه می‌باشد که بر طبق آن معامله کنندگان مطلع[۴۴] نسبت به سایرین در موقعیت بهتری جهت تصمیم گیری مناسب‌تر قرار می‌گریند.

 

هنگامی که اطلاعات جدیدی از وضعیت و عملکرد شرکت‌ها در بازار منتشر می‌شودتوسط تحلیل گران، سرمایه گذاران بالقوه و بالفعل در بازار و سایر استفاده کنندگان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و بر مبنای آن تصمیم گیری نسبت به خرید و فروش سهام صورت می‌گیرید.

 

اطلاعات و نحوه واکنش بازار به آن‌ ها بر رفتار استفاده کنندگان به خصوص سهامدار بالقوه و بالفعل تأثیر گذاشته و منجر به افزایش یا کاهش قیمت و حجم مبادلات سهام می‌شود. ‌بنابرین‏ در صورت انتشار اطلاعات به صورت نامتقارن، سرمایه ‌گذار به واسطه عدم تقارن اطلاعاتی واکنش‌های متفاوتی را به آن‌هامی‌دهند که این امر تحلیل‌های نادرست و گمراه کننده ای از وضعیت بازار را به همراه خواهد داشت. مطالب فوق، بیانگر اهمیت موضوع عدم تقارن اطلاعاتی و تأثیر غیر قابل انکار آن بر روی تصمیم گیری‌های اقتصادی معامله کنندگان می‌باشد.

 

۲-۱۲-هزینه سرمایه

 

۱-۱۲-۱- مفهوم هزینه سرمایه

 

مفهوم هزینه سرمایه مبتنی بر این فرض است که هدف یک شرکت عبارت است از به حداکثر رساندن ثروت سهام‌داران. هر شرکتی دارای ریسک و بازده مخصوص به خود است. هر یک از گروه ­های سرمایه­ گذار از دارندگان اوراق قرض و سهام ممتاز گرفته تا سهام‌داران عادی شرکت، نرخ بازدهی که درخور ریسک آن باشد را دنبال ‌می‌کنند. هزینه سرمایه عبارت است از حداقل نرخ بازدهی که شرکت باید به دست آورد تا بازده مورد نظر سرمایه گذاران در شرکت تأمین شود.

 

در حقیقت اگر نرخ بازده سرمایه گذاران یک شرکت از هزینه سرمایه بیشتر باشد یا بدون بالا رفتن درجه ریسک این میزان بازدهی افزایش یابد، ثروت سهام‌داران افزایش خواهد یافت. دلیل این امر این است که اگر نرخ بازده شرکت از هزینه سرمایه آن بیشتر شود، دارندگان اوراق قرضه و سهام ممتاز به نرخ بازده ثابت مورد نظر خواهند رسید و باقیمانده نرخ بازده در اختیار صاحبان سهام عادی قرار خواهد گرفت که از نرخ بازده مورد توقع آن بیشتر خواهد بود.

 

با توجه به رابطه هزینه سرمایه و موضوع به حداکثر رساندن ثروت سهام‌داران می‌توان هزینه سرمایه را حداقل نرخ بازدهی که شرکت باید به دست آورد تا اینکه در ارزش شرکت تغییری صورت نگیرد، تعریف نمود.

 

در این حالت چنانچه شرکت در پروژه ها، ادغام و تملک‌ها و … که نرخ بازده آن­ها از هزینه سرمایه شرکت بیشتر است وارد شود، ارزش شرکت افزایش خواهد یافت (داموداران، ۱۳۸۸).

 

۲-۱۲-۲ عوامل مؤثر بر هزینه سرمایه

 

عوامل مختلفی بر هزینه سرمایه تأثیر دارند. برخی از این عوامل خارج از کنترل شرکت هستند که از آن جمله ‌می‌توان به تورم، نرخ بهره و دیگر متغیر های کلان اقتصادی اشاره کرد. برخی دیگر نیز عواملی است که در حوزه کنترل واحد تجاری هستند اما این عوامل از لحاظ میزان کنترل پذیری دارای درجات مختلف می‌باشند. عواملی که در ادبیات مالی به عنوان عوامل مؤثر بر هزینه حقوق صاحبان سهام شناخته می‌شود به شرح زیر می‌باشد:

 

۲-۱۲-۲-۱- کیفیت اطلاعات

موضوعات: بدون موضوع
[یکشنبه 1401-09-20] [ 05:40:00 ب.ظ ]