سرطان یک چالش بزرگ روحی و روانشناختی برای والدین کودکان مبتلا به سرطان است.والدین کودکان مبتلا به سرطان دچار سطوح بالایی از تنش های روانی – فیزیکی شده و سلامت روان آن ها دچار اختلال می‌گردد. وقتی سلامت روان والدین اسیب ببیند، آن ها برای روبرو شدن و درک کردن و پذیرفتن اطلاعات مربوط به خودشان و شناخت موقعیت فعلی خویش به طوری که بتواند دست به انتخاب های با معنا و آگاهانه بزند، دچار مشکل می‌شوند و با بازسازی افکار منفی، تصمیماتی غیرمنطقی و نادرست می گیرند (راستان،۱۳۹۱).

 

۲-۳ سلامت روان

 

۲-۳-۱ سلامت روان

 

تودور(۱۹۹۶) سلامتی روان را بدین شرح تعریف می‌کند. سلامت روان شامل: توانایی زندگی کردن همراه با شادی، بهره وری و بدون وجود دردسر است. سلامت روان مفهومی انتزاعی و ارزیابی نسبی از روابط انسان با خود، جامعه و ارزش هایش است. سلامت روان عنوان و برچسبی است که دیدگاه ها و موضوعات مختلف مانند: وجود علایم احساسات مرتبط با بهزیستی اخلاقی و معنوی و مانند آن را در بر می‌گیرد. سلامت روان ظرفیت رشد و نمو شخصی می‌باشد و یک موضوع مربوط به پختگی است. سلامت روان یعنی هماهنگی بین ارزش ها، علایق و نگرش ها در حوزه عمل افراد و در نتیجه برنامه ریزی واقع بینانه برای زندگی و تحقق هدفمند مفاهیم زندگی است. سلامت روان، سلامت جسم نیست بلکه به دیدگاه و سطح روان شناختی ارتباطات فرد، محیط اشاره دارد. بخش مرکزی سلامت، سلامت روان است. زیرا تمامی تعاملات مربوط به سلامتی به وسیله روان انجام می شود. سلامت روان ظرفیت کامل زندگی کردن به شیوه ای است که ما را قادر به درک ظرفیت های طبیعی خود می‌کند و به جای جدا کردن ما از سایر انسان هایی که دنیای ما را می‌سازند، نوعی وحدت بین ما و دیگران به وجود می آورد (تودور،۱۹۹۶).

۲-۳-۲ تعریف سلامت روان

 

سلامت روان را می توان ‌بر اساس تعریف کلی و وسیع تر تندرستی تعریف کرد. طی قرن گذشته ادراک ما از تندرستی به طور گسترده ای تغییر یافته است. عمر طولانی تر از متوسط، نجات زندگی انسان از ابتلاء به بیماری های مهلک با کشف آنتی بیوتیک ها و پیشرفت های علمی و تکنیکی در تشخیص و درمان، مفهوم کنونی تندرستی را به دست داده که نه تنها بیانگر نبود بیماری است، بلکه توان دستیابی به سطح بالای تندرستی را نیز معنی می‌دهد. چنین مفهومی نیازمند تعادل در تمام ابعاد زندگی فرد از نظر جسمانی، عقلانی، اجتماعی، شغلی و معنوی است. این ابعاد در رابطه متقابل با یکدیگرند، به طوری که هر فرد از دیگران و از محیط تاثیر می‌گیرد و بر آن ها تاثیر می‌گذارد ( تاثیر و تأثر متقابل). ‌بنابرین‏ سلامت روان نه تنها نبود بیماری روانی است، بلکه به سطحی از عملکرد اشاره می‌کند که فرد با خود و سبک زندگی اش آسوده و بدون مشکل باشد. در واقع، تصور براین است که فرد باید بر زندگی اش کنترل داشته باشد و فقط در چنین حالتی است که می توان آن قسمت هایی را که درباره ی خود یا زندگی اش مسئله ساز است تغییر دهد (هرشن سن و پاور،۱۹۸۸،ترجمه منشی طوسی،۱۳۷۴).

 

برای سلامت روان و تندرستی تعاریف گوناگونی ارائه شده است.اما جامع ترین آن، تعریف سازمان بهداشت جهانی است . این سازمان سلامت روان را به عنوان یکی از ملاک های لازم برای سلامت عمومی در نظر گرفته است. ‌بر اساس نظر کارشناسان این سازمان، سلامتی عبارت است از”حالت رفاه جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری”(بلدرفالن،۱۹۹۵).

 

سلامت روان عبارت است از رفتار موزون و هماهنگ با جامعه، شناخت و پذیرش واقعیت های اجتماعی و قدرت سازگاری با آن ها، ارضای نیازهای خویشتن به طور متعادل و شکوفایی استعداد فطری خویش. فردی از سلامت روان برخوردار است که قادر باشد تا عقده های درونی خود را حل و فصل کند و با تغییرات و مقتضیات محیط طبیعی و اجتماعی خویش سازگار باشد و تلاش کند تا تندرستی و نشاط برای خود و دیگران فراهم سازد زیرا سلامت روان حالتی مساعد برای رشد و نمو از جهت بدنی، عاطفی و شعوری، بدون ایجاد مزاحمت برای دیگران است (آقاجانی،۱۳۸۱).

 

بنابر تحقیق “انجمن ملی بهداشت روانی” افراد دارای سلامت روان خصوصیات زیر را بروز می‌دهند:

۱ – این افراد احساس راحتی می‌کنند، آن ها از نظر روانی خود را آن گونه که هستند می‌پذیرند. از استعدادهای خود بیشترین بهره را می‌برند، دیدگاهی واقع گرایانه دارند، اعتماد به نفس دارند و مهم تر از همه، آن ها برخوردار از سیستم ارزشی هستند که از تجارب شخصی شان سرچشمه می‌گیرد.

 

۲ – این افراد احساس خوبی نسبت به دیگران دارند و به علایق دیگران توجه می‌کنند و احترام می‌گذارند.

 

۳ – قدرت روبرو شدن با نیازهای زندگی را دارند، احساس مسئولیت می‌کنند و با مشکلات به همان شیوه ای که رخ می‌دهند برخورد می‌کنند، محیط خود را تا آن جا که ممکن است شکل می‌دهند و تا آن جا که ضرورت دارد با آن سازگار می‌شوند، از تجارب بنیادین زندگی لذت می‌برند، اما هرگز شیفته خود نمی شوند (بنی جمالی و احدی،۱۳۷۳).

 

۲-۳-۳ نظریات مرتبط با سلامت روان

 

به عقیده فروید وجود هشیاری (خود آگاهی) برای سلامت روان شناختی ضرورت دارد. هر آن چه که ممکن است در ناهشیاری (ناخودآگاهی) موجب مشکل شود بایستی خودآگاه شود. وا پس زنی های ناخودآگاه و غیر ضروری بایستی دگرگون شوند و انرژی صرف شده برای نگهداری آن ها در ناخودآگاه بایستی به « من» باز گردانیده شود (کورسینی[۶۰]، ۱۹۷۳).

 

بنا بر نظریه آدلر فرد برخوردار از سلامت روان شناختی، توان و شهامت یا جرات عمل کردن را برای نیل به اهدافش دارد. چنین فردی جذاب و شاداب است و روابط اجتماعی سازنده و مثبتی با دیگران دارد. فرد سالم به عقیده آدلر از مفاهیم و اهداف خودش آگاهی دارد. فرد دارای سلامت روان مطمئن و خوش بین است و ضمن پذیرفتن اشکالات خود در حد توان اقدام به رفع آن ها می‌کند (کورسینی، ۱۹۷۳).

 

بنا بر عقیده ی سالیوان[۶۱] زندگی شخص برخوردار از سلامت روان، دارای جهت یافتگی است. بدین معنی که امیالش را به نحوی یکپارچه می‌سازد که منجر به رضایت مندی شود یا اضطراب او را نسبتاً کم کند یا از بین ببرد. اما فرد سالم کسی است که دستگاه روانی او حداقل تنش را داشته باشد و چنین فردی معمولاً روابط اجتماعی انعطاف پذیر، واقعی و اعتماد آمیز دارد (سالیوان، ۱۹۵۳).

 

به عقیده ی کارل راجرز[۶۲] آن کسی اساسی ترین خصوصیت زندگی سالم را دارا است که در هر تجربه ساختاری را در یابد و بر اساس مقتضیات تجربه ی لحظه بعدی به سادگی دگرگون شود. انسان سالم به ارگانیزم خودش اعتماد می‌کند. هر چه سلامت روان انسان بیشتر باشد آزادی عمل و انتخاب بیشتری را احساس و تجربه می‌کند، انسان سالم محدودیت فکری و عمل خویشتن را آزادانه انتخاب می‌کند. انسان سالم خلاقیت دارد. زیرا انسان خلاق با محدودیت های اجتماعی و فرهنگی هماهنگی و سازش منفعلانه ندارد، تدافعی نیست و به تمجید و ستایش دیگران نیز دل خوش نمی کند.

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1401-09-22] [ 02:06:00 ق.ظ ]