پروژه های پژوهشی در مورد بهبود-اجرای-مدیریت-زنجیره-تامین-در-شرکت-گاز-استان-گیلان- فایل ۷ | ... | |
مدلهایی مانند مهندسی مجدد فرایندها و بهبود مستمر از روش هایی هستند که در این حوزه مورد استفاده قرار می گیرند. همچنین با بکارگیری الگوبرداری و مطالعه نمونه های موفق، می توان ساختار مناسب برای شناسایی روش های تغییر و پیاده سازی آنها را شناسایی کرد. روش دیگر مورد توجه در این حوزه، لجستیک ناب است که با حذف فعالیت های فاقد ارزش افزوده در طول زنجیره، جریانی روان و قابل مشاهده پدید میآورد(Folan & Browne, 2005). ۲-۲-۶) شاخصه های عملکرد زنجیره تأمینتعیین شاخصهایی برای ارزیابی عملکرد زنجیره یکی از مهمترین مراحل طراحی و تحلیل زنجیره تأمین می باشد. شاخص های عملکرد برای تعیین کارایی یا اثربخشی یک سیستم و یا مقایسه آن با گزینه های دیگر به کار می رود. همچنین از این شاخص ها در طراحی زنجیره تأمین استفاده می شود یکی از اولین و مهمترین تلاشها در جهت ارزیابی عملکرد زنجیره تأمین به کار انجمن زنجیره تأمین[۱۷] مربوط می شود که مدل مرجع عملیات زنجیره تأمین[۱۸] را توسعه داد. مدل مرجع عملیات زنجیره تأمین مبتنی بر پنج فرایند مدیریت متمایز از هم است که عبارتند از: ۲-۲-۷) بررسی مفهوم مدیریت زنجیره عرضه با توجه به مکاتب موجوددر ادبیات آکادمیک تعریف استانداردی از مدیریت زنجیره عرضه وجود ندارد. ریشه این موضـوع را مـی تـوان در ادبیـات مربوط به مباحث لجستیک جستجو نمود. واژه مدیریت زنجیره عرضه در ابتدا توسط دو مشاور به نامهای الیور و وبـر در اوایل دهه ۱۹۸۰ مطرح گردید که ناظر به توجه خاص آنها به ایجاد ادغام (یکپارچگی) میان بخشی بـوده اسـت. در این دوره واژه مذکور مورد استفاده گسترده نویسندگان مختلفی قرار گرفته است، در حالی که ماهیت اساسی که از این مفهـوم در نظر ایشان بوده بر اساس برداش های متفاوتی صورت گرفته است(اشتدلر و کیلگر، ۱۳۸۵). جدول زیر به طور خلاصه برداشت های مختلفـی را کـه از SCM بیان می شود، نشان می دهد: همانطور که در ماهیت این مفهوم اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد، درباره ویژگی ها و تعاریفی که نشان دهنده محتـوا و معنای SCM می باشند نیز نظرات زیادی وجود دارد. از این رو در صورت مطالعه ادبیات موجود با توجـه بـه مکاتـب فکـری و پارادایم های ذهنی که این ادبیات در آنها شکل گرفته اند، می توان براحتی تفاوت های موجود و علل آنها را مورد بررسی قرار داد. در تعریف مکتب چنین بیان شده که مکتب فکری عبارتست از یک اعتقاد ( یا یک سیستم اعتقادی ) پذیرفته شده که توسـط یک گروه از افراد معتبر و موثق شناخته شده است(Groznik & Maslaric, 2012).محققانی به نام های بچتل و جایارام (۱۹۹۷) در تلاش برای ترکیب تعاریف و برداش های مختلف این مفهوم چهار مکتب را تشخیص داده اند، که این مکاتب به ترتیب زیر می باشد:
یکی از تعاریفی که در رابطه با این مکتب وجود دارد به صورت زیر ارائه شده است: مدیریت زنجیره عرضه، جریان کالا را از تامین کنندگان به تولیدکنندگان و توزیع کننـدگان و در نهایـت تـا رسـیدن بـه دست کاربر نهایی آن مورد پوشش قرار می دهد. این تعریف دارای دو جنبه می باشد که در واقع همین دو جنبه به عنوان نمونه و الگوی این مکتب به شمار مـی رونـد. اولا اینکه در این تعریف واژه جریان مورد تاکید قرار گرفته و لذا تمرکز اصلی بروی حرکت و جریان کالاها قـرار دارد. دومـا اینکـه تمامی فرایند ارزش افزوده یک محصول به عنوان زنجیر ای از شرکت ها و وظایف متفـاوت تعبیـر شـده، کـه بـدین ترتیـب زنجیره مزبور شامل تمامی تامی کنندگان و تولیدکنندگان محصول از ابتدا تا انتهای فرایند تولیـد آن مـی گـردد(Qronfelh, 2010). شکل ۲-۳ : مکتب آگاهی از زنجیره کاربردی (Qronfelh, 2010)
در این مکتب تمرکز و تاکید اصلی بر ارتباط و پیوند موجود میان بخش های وظیفه ای[۲۷] مختلف در طول یک زنجیره قـرار دارد. این مکتب بدنبال بهره برداری از این پیوندها به منظور کسب مزیت رقابتی در خور توجه و در قالب مدیریت پیوند برتر[۲۸] می باشد. هم چنین این مکتب بر مدیریت جریان کالاها در میان عناصر مختلـف زنجیـره تاکیـد داشـته، و از ایـن رو دو بخـش لجستیک و حمل و نقل در آن به عنوان دو متغیر اصلی جهت کسب مزیت رقابتی به شمار می روند. یکی از تعاریفی که مطابق با این مکتب ارائه شده است بیان می کند که مدیریت زنجیره عرضه؛ تکنیکی است که تمـامی پیونـدهای موجـود در یک زنجیره را، از تامی کنندگان مواد اولیه در سطوح مختلف تولید گرفته تا واحدهای انبارداری و توزیع و از آنجا تا رسیدن به مشتری نهایی، در بر دارد(Qronfelh, 2010). شکل ۲-۴ : مکتب پیوندی / لجستیک (Qronfelh, 2010)
یکی از تعاریف مطرح در این مکتب چنین بیان شده است که در مدیریت زنجیره عرضه نیاز اسـت تـا نسـبت بـه تمـامی مشارکت کنندگان در زنجیره عرضه اطلا رسانی شایسته و مناسبی صورت گیرد. در SCM دو موضوع پیوند و جریان اطلاعات میان اعضای مختلف زنجیره عرضه، دارای نقش حیاتی جهت دستیابی به عملکرد کلی زنجیره می باشند. طرفداران مکتب اطلاعات بر این باورند که در کنار جریان کالاها در طول زنجیره عرضه، یک جریان اطلاعاتی نیـز وجـود دارد. از ای رو، در این مکتب دامنه مربوط به دو مکتب قبلی گسترش یافته است. جریـان اطلاعـاتی ابتـدا جریـان رو بـه جلوی کالاها را تغذیه نموده و پس از آن برای تامی کنندگان، اطلاعاتی راجع به وضعیت موجود و حدود تقریبی کالاهای شـان فراهم می آورد باید دقت شود که جریان اطلاعات مسیر یکسانی را همانند جریان کالاهای مرتبط با خود پیمـوده، و در همـین حال می تواند و باید در مسیر عکس خود نیز جریان یابد. از این رو می توان جریـان هـای اطلاعـاتی یـک طرفـه و دوطرفـه را در زنجیره عرضه از یکدیگر تشخیص داد(Qronfelh, 2010). شکل ۲-۵ : مکتب اطلاعات (Qronfelh, 2010)
دور از دسترترین مکاتب (یا شاید به عبارتی اید آل ترین مکتـب ) در SCM مکتـب یکپـارچگی اسـت. در ایـن مکتب، با مفهوم SCM به مثابه پارادایمی رفتار شده که به نوعی تمام ایده های مطرح در مکاتب قبلی را در بر دارد. این مکتب بیان می دارد که زنجیره عرضه تنها فقط به عنوان مجموعه ای از بلوک های وظیفه ای یا سازمانی جـدا هـم[۳۱] کـه از آنهـا جریـان کالاها و اطلاعات عبور می کند نمی باشد. مکتب مذکور، بلوک های مختلف زنجیره را به صورت افقی در داخل یک فرایند واحـد می شکند که در این حالت به این بلوکها به عنوان اشیایی برای بهینه سازی بیشتر از طریق ایجاد یکپارچگی نگریسته می شـود. عناصر مختلف زنجیره اکنون به صورت افقی جداسازی شده و می توانند به طریقی کارآتر در مکتب جدید با هم ترکیب شـوند. بنابراین، در اینجا یک دیدگاه افقی وجود داشته که منحصر به فرآینـدهای لجسـتیک نمـی باشـد. بـه عـلاوه اینکـه حتـی اگـر فرآیندهای مختلف زنجیره تا حدی (از لحاظ بخش بندی لجستیکی ) متعلق به عنصر یکسانی در زنجیره باشـند، ایـن فرآینـدها می توانند از طریق سیستم های مدیریتی و کنترلی متفاوتی اداره شوند. یک نمونه از تعاریف موجود در مکتب یکپارچگی / فرایند بیان می کند که یکپارچگی فرآیندهای کسـب و کـار در میـان زنجیره عرضه چیزی است که ما آن را مدیریت زنجیره عرضه می نامیم(Qronfelh, 2010). شکل ۲-۶ : مکتب یکپارچگی (Qronfelh, 2010) ۲-۲-۸) اندازه گیری کارایی زنجیره تأمینبه طور معمول، زنجیره تأمین معمولاً بوسیله واحدهای تجاری که با تقسیم بندی وظایف به اجزای تشکیل دهنده، ساده می گردید اداره می شده است. زنجیره تأمین سنتی به طور معمول بوسیله کارخانه دار که شیوه توسعه، تولید و توزیع هر محصولی را اداره و کنترل می کرد اداره می شده است. در آن زمان، سنجش کارایی بوسیله نسبت درآمد بر روی کل هزینه های عملیاتی زنجیره تأمین سنجیده می شد. به هر حال در سالهای اخیر، جریانات جدیدی در جهت سنجش کارایی بوجود آمده است. از آنجا که مشتریان فشارهای زیادی بر تولید کنندگان جهت سرعت بخشیدن در تکمیل و تحویل سفارش آورده اند(Theeranuphattana & Tang, 2008). این عامل سبب شده است اندازه گیری کارایی زنجیره تأمین مشکل شود. بعلاوه معیارهای معمول مالی قبلا کارایی را اندازه گیری می کرد اما عملکرد زنجیره تأمین اکنون نیاز دارد که شاخص های خاصی همچون نرخ ارائه و درصد تکمیل سفارش را نیز مورد توجه قرار دهد. این معیار به دلیل نفوذ ظرفیت تولیدی و دیگر فعالیت های تحمیلی پیچیده تر شده است. به منظور افزایش عملکرد در زنجیره تأمین، تعداد زیادی از شرکت ها از چگونگی درجه بندی عملکرد در زنجیره تأمین بی خبرند. ایجاد معیارهای عملکردی چندگانه وظیفه مشکل و غیر قابل چالش سنجش کارایی را تغییر داده است. پس یک ابزار مؤثر برای سنجش کارایی زنجیره تأمین به طور فزاینده ای مورد نیاز است(Swafford, Ghosh & Murthy, 2006).
این ابزارها کارایی زنجیره تأمین را اندازه گیری می کرده است و بسیار مورد توجه بوده است. دیاگرام رادار[۳۲]و نمودار z ، بعضی از ابزارهای عمومی هستند که قبلا کارایی زنجیره تأمین را مورد سنجش قرار می داده است. این ابزارها بر مبنای تکنیک تحلیل شکاف بوده و دارای ماهیتی بسیار گرافیکی است. اگر چه رویکردهای گرافیکی سبب درک آسان می شود ولی در صورتی که در تجزیه و تحلیل عناصر چندگانه ای با هم ترکیب شوند رویکرد گرافیکی برای تصور در ذهن نامناسب تلقی می شود. به عبارت دیگر این غیر ممکن است که با بهره گرفتن از این ابزارها زمانی که ورودی ها یا خروجی ها چندگانه هستندکارایی را اندازه گیری کنیم. روش معروف مورد استفاده دیگر استفاده از نسبت ها است این روش کارایی را بوسیله حاصل تقسیم خروجی بر ورودی محاسبه می کند و از روش محاسبه ای آسانی برخوردار است. در هر حال یک مشکل همراه با مقایسه از طریق نسبت ها وجود دارد و آن وقتی است که ورودی و یا خروجی به صورت چندگانه در نظر گرفته شوند. نسبت های متفاوت بسیاری می تواند بدست آید و این مشکل است که یک مجموعه کامل از نسبت ها برای قضاوتی کلی با هم ترکیب شوند. ارزیابی کارایی زنجیره تأمین نیاز دارد تا به عنوان ساختاری چند بعدی مورد توجه قرار گیرند. نتایج ارزیابی برای انجام تغییرات در عملیات های جاری سازمان و ایجاد یک استراتژی جدید جهت متوقف کردن رقبا مهم است. تنها نسبت های مالی خروجی به ورودی همچون بازدهی فروش و بازدهی سرمایه گذاری نمی تواند برای استفاده به عنوان شاخص جهت ترسیم کلی کارایی زنجیره تأمین کافی باشد. بنابراین ابزارهای سنتی نمی تواند ساختارهای چندگانه را به حساب آورد و قادر نیست که ابزارهای مناسب سنجش کارایی زنجیره تأمین را فراهم کند. از این رو، کارایی زنجیره تأمین یک شرکت پدیده پیچیده ای است که به بیش از یک معیار برای ترسیم احتیاج دارد. یک سری از مطالعات پیشنهاد داده است که یک مدل سنجش عملکرد چند عامله می تواند برای ارزیابی کارایی زنجیره تأمین فراهم شود (Sharifi, Ismail & Reid, 2006).
[دوشنبه 1400-08-10] [ 10:15:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|