تحقیق-پروژه و پایان نامه – قسمت 8 – 2 | ... | |
خصوصیت بارز وجدان، نسبی بودن آن است، اعمال و رفتار ما چه بسا به نظر خود ما نیک باشد ولی دیگران آن را تقبیح کنند یا برعکس، اما دلیل این تناقض این است که افراد غایات واحدی ندارند یا اگر باشد در خصوص وسایل نیل بدان اختلاف نظر دارند این تفاوت اعمال و غایات هم، فقط بستگی به موارد مختلف ندارد بلکه با تفاوت افراد و جوامع هم مختلف می شود. آنچه من نیک می دانم دیگری زشت میداند. بنابرین آنچه مورد امر و نهی وجدان قرار میگیرد و اعمال و واکنش های فرد را تحت نظم در می آورد، تکلیف اخلاقی نامیده می شود.
وجود یا تعقیب هدفهای معین در رفتار انسان، نسبی بودن وجدان، تکلیف اخلاقی و نیاز انکار ناپذیر انسان در دست یافتن به تفاهم و آرامش، رنجی که آدمیان از نا هماهنگی و تشتت فکری بین خود می کشند، اینکه انسان محکوم به زندگی در گروه باشد و بالجمله ویژگی های زندگی در شکل اجتماعی خود این فرضیه را مطرح ساخته که طبعاً بایستی قواعدی بر رفتار آدمیان وجود داشته باشد که کشف آن قواعد و عمل بدان، هماهنگی و وحدت مطلوب را در میان آدمیان تضمین کند و رسیدن به آرامش و تفاهم و نیل به سعادتی را که بشر جویای آن است انکارناپذیر سازد، این فرضیه فرضیه ی اخلاق است. جدال گروههای اجتماعی برای انحصار قدرت و کسب امتیازات بیشتر در رابطه با دیگر گروه ها و تلاش برای تحقق آرمان عدالت و مبارزه با بیداد و عدم تفاهم افراد گروه ها در تشخیص قواعدی که بتواند به نحوی شایسته رابطه ی اجتماعی را تحت نظم در آورد و پاسخگوی آرمان بشری در نیل به عدالت و مساوات باشد، معلمین و متفکرین جوامع را که از این تضادها و کشمکش ها رنج میبرند و برای خود در حل این معضل قایل به رسالتی هستند بر می انگیزد که برای حل آن چاره اندیشی کنند و به منظور نظم بخشیدن به روابط اجتماعی قواعدی را که بزعم خویش درست و عادلانه می دانند پیشنهاد میدهند و از این رهگذر، اخلاق را حاصل می آورند. بدین گونه است که دورکیم، نیز اخلاق، همان مجموعه قواعد رفتاری مجاز، را برای انضباط رفتارها ی اجتماعی، برخاسته از دل جامعه میداند و وجدان جمعی را مولد اخلاق می شناسد[۶۷].
دورکیم در رابطه با پیدایش مفهوم وجدان جمعی میگوید: «چنین به نظر میرسد که افراد، تنهاعناصرسازنده جامعهاند، بنابرین نمودهای جامعهشناختی در واقع همان نمودهای روانشناختی افراد است. اما این سخن صحیح نیست زیرا در سلولهای زنده نیز چیزی جز ملکولهایی از این ماده خام نمیتوان یافت. پس ملکولهای غیرزنده هنگامی که با هم ترکیب میشوند نمودهای تازهای قابل مشاهده است که قبلاً در هیچ یک از مواد خام اولیه قابل مشاهده نبود»[۶۸]. به اعتقاد دورکیم علت این است که کل، همان حاصل جمع اجزاء خود نیست بلکه کل چیزی دیگری است که خواص آن با خواص اجزاء متشکل متفاوت است نتیجهای که از این اصل به دست میآید این است که جامعه حاصل جمع سادهای از افراد نیست بلکه دستگاهی است تشکیل یافته از ترکیب آن ها با هم که معرف واقعیتی ویژه و دارای خواص مخصوص است. به اعتقاد او روانهای فردی با جمع شدن در هم متداخل میشوند و با هم میآمیزند و از این تداخل وجودی تازه پدید میآورند که وجدان جمعی نام دارد و خواص و عوارض این وجدان جمعی با احساس و اندیشه و عمل اعضاء تشکیلدهنده آن متفاوت است. «جامعه همچون شخصیتی ماهیتاً متفاوت از شخصیت های افرادی که آن را تشکیل میدهد میباشد. محتوای کل چیزی بیش از محتوای اجزای آن است»[۶۹].
وی درباره خصوصیات وجدان جمعی معتقد است: «مجموعه اعتقادات و احساسات مشترک در میانگین افراد یک جامعه، واحد دستگاه معینی را تشکیل میدهد که حیات خاص خود را دارد. این دستگاه را میتوان وجدان جمعی یا عمومی نامید. البته این دستگاه بر بستر مادی واحدی استوار نیست. اساساً در تمامی گستره جامعه پراکنده است. با این همه خصلتهای ویژه خود را دارد که از وی واقعیتی متمایز میسازند. چون در واقع از شرایط خاصی که افراد در آن قرار گرفته اند مستقل است. افراد میگذرند، اما وجدان جمعی باقی میماند. وجدان جمعی شمال و جنوب نمیشناسد، در شهرهای بزرگ و کوچک یکسان است و در حرفه های متفاوت فرقی نمیکند.»[۷۰]
توجه و تأکید بیش از اندازه دورکیم به وجدان اجتماعی و آگاهی اجتماعی سبب گردیده، که در زمینه اخلاق نیز به جنبه اجتماعی بودن انسان و زندگی جمعی او اصرار و توصیه فراوان نماید. اخلاق را ضرورتاً در بستر زندگی جمعی و اجتماعی، توجیه میکند و در حالت تنهایی و انفرادی، اخلاق را بیمعنا و فاقد مصداق میداند. چنان که میگوید:«اخلاق در جایی تبلور مییابد که وابستگی به گروه در انسان شکل میگیرد»[۷۱].
بنا بر این می بینیم که دورکیم، گزاره های اخلاقی را تابع آداب و رسوم جوامع میداند. از اینرو معتقد است که می بایست آداب و رسوم و اخلاقیات هر جامعه را مطالعه و ادراک نمود و آن ها را بازشناخت تا بدین طریق به باید و نباید و خوب و بد رفتارها پی برد. این مطالعه و شناخت باید و نباید، تکلیف اخلاقی انسان را آشکار میسازد. هر آنچه مطلوب و خوشایند جامعه باشد خوب تلقی گشته و هر آنچه مطلوب جامعه نبوده و برای جامعه مضر باشد، خطا و بد تلقی میگردد. با این توصیف وجدان جمعی تنها، ملاک و معیار برای اخلاقیات شمرده می شود. « قانونگذار، نه خداوند و نه فرد، بلکه جامعه است. دورکیم انسانها را موجوداتی مقید و مجبور تلقی می کند که فرمانروای ارزشگذاریهای خود نمی باشند. وی آنچه را که انسان ها را مقید میسازد، همان وجدان جمعی و آگاهی جمعی بر میشمارد»[۷۲].
دورکیم دو نوع رابطه میان عمل انسان و نتیجه ی آن قایل می شود: رابطه ی مستقیم و رابطه ی ترکیبی. رابطه ی مستقیم رابطه ای است که نتیجه ی زیر پا گذاشتن یک ضابطه است. مثلاً وقتی یک ضابطه ی بهداشتی را رعایت نمی کنیم و بیمار میشویم. این رابطه یک رابطه ی مکانیک و فاقد شاخصه ای اخلاقی است. اما رابطه ی ترکیبی به این معنا است که رابطه ی فعل و نتیجه ی آن، برساخته است مثل دزدیدن و در نتیجه به زندان افتادن. در این جا می توان از ضابطه ی اخلاقی صحبت کرد به این دلیل که زمانی که این ضابطه زیر پا گذاشته می شود جامعه دخالت میکند. با محاکمه، حکم دادن و قضاوت کردن، ضابطه ی اخلاقی از خلال قضاوت ارزشی عبور میکند[۷۳]. «کیفر نتیجه ی عمل نیست نتیجه عدم مطابقت با یک قاعده ی اخلاقی است»[۷۴].
دورکیم، با نقد نظریات فیلسوفان و اخلاقگرایان، نه مفاهیم، که واقعیت و فعل اخلاقی را موضوع کار خود قرار میدهد و تلاش میکند مجموعه ایده های اخلاقی را به تعبیر خود: «به واقعیتی متصل کند که بتوان آن را با انگشت نشان داد» [۷۵]، واقعیتی انضمامی، زنده و فراتر از فرد. این واقعیت زنده و استعلایی از نظر وی جامعه است. برای دورکیم این واقعیت محدود و در عین حال منعطف و متحرک است و آن جامعه است. « جامعه فرمانروای ماست چون بیرون از ما و بر فراز ماست ». «جامعه آذر گاه پر شراره فعالیت اخلاقی است»[۷۶]. “
[جمعه 1401-09-18] [ 09:35:00 ب.ظ ]
لینک ثابت |
-
- تعیین تفاوت بین مسئولیت پذیری در پدران و مادران و فرزندان.
-
- تعیین تفاوت بین همدلی در پدران و مادران و فرزندان.
- تعیین تفاوت بین خود ابرازی در پدران و مادران و فرزندان.
فرضیه های خلاف:
-
- بین خودآگاهی هیجانی و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین خود ابرازی و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین احترام به خود و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین خود شکوفایی و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین استقلال و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین همدلی و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین رابطه بین فردی و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین مسئولیت پذیری اجتماعی و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین واقع گرایی و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین انعطاف پذیری و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین حل مسئله و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین تحمل استرس و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین کنترل تکانه و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین خوش بینی و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین شادمانی و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین خودآگاهی هیجانی و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین خود ابرازی و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین احترام به خود و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین خود شکوفایی و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین استقلال و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین همدلی و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین رابطه بین فردی و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین مسئولیت پذیری اجتماعی و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین واقع گرایی و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین انعطاف پذیری و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین حل مسئله و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین تحمل استرس و همبستگی خانواده رابطه معناداری وجود دارد.
-
- بین کنترل تکانه و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین خوش بینی و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین شادمانی و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود دارد.
-
- بین میزان همبستگی خانواده در پدران و مادران و فرزندان تفاوت معناداری وجود دارد.
-
- بین میزان انطباق پذیری در پدران و مادران فرزندان تفاوت معناداری وجود دارد.
-
- بین حل مسئله در پدران و مادران و فرزندان تفاوت معناداری وجود دارد.
-
- بین شادمانی در پدران و مادران و فرزندان تفاوت معناداری وجود دارد.
-
- بین استقلال در پدران و مادران و فرزندان تفاوت معناداری وجود دارد.
-
- بین تحمل استرس در پدران و مادران و فرزندان تفاوت معناداری وجود دارد.
-
- بین خود شکوفایی در پدران و مادران و فرزندان تفاوت معناداری وجود دارد.
-
- بین خود آگاهی هیجانی در پدران و مادران و فرزندان تفاوت معناداری وجود دارد.
-
- بین واقع گرایی در پدران و مادران و فرزندان تفاوت معناداری وجود دارد.
-
- بین رابطه بین فردی در پدران و مادران و فرزندان تفاوت معناداری وجود دارد.
-
- بین خوش بینی در پدران و مادران و فرزندان تفاوت معناداری وجود دارد.
-
- بین احترام به خود در پدران و مادران و فرزندان تفاوت معناداری وجود دارد.
-
- بین کنترل تکانه در پدران و مادران و فرزندان تفاوت معناداری وجود دارد.
-
- بین انعطاف پذیری در پدران و مادران و فرزندان تفاوت معناداری وجود دارد.
-
- بین مسئولیت پذیری در پدران و مادران و فرزندان تفاوت معناداری وجود دارد.
-
- بین همدلی در پدران و مادران و فرزندان تفاوت معناداری وجود دارد.
- بین خود ابرازی در پدران و مادران و فرزندان تفاوت معناداری وجود دارد.
فرضیه های صفر:
-
- بین خودآگاهی هیجانی و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین خود ابرازی و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین احترام به خود و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین خود شکوفایی و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین استقلال و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین همدلی و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین رابطه بین فردی و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین مسئولیت پذیری اجتماعی و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین واقع گرایی و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین انعطاف پذیری و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین حل مسئله و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین تحمل استرس و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین کنترل تکانه و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین خوش بینی و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین شادمانی و انطباق پذیری رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین خودآگاهی هیجانی و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین خود ابرازی و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین احترام به خود و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین خود شکوفایی و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین استقلال و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین همدلی و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین رابطه بین فردی و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین مسئولیت پذیری اجتماعی و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود ندارد.
-
- بین واقع گرایی و همبستگی خانواده رابطه معنا داری وجود ندارد.